خود را کشتن. انتحار کردن. (یادداشت بخط مؤلف). - خودکشی کردن برای امری، سخت خواهان آن بودن و کوشش و تلاش بسیار برای بدست آوردن آن کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : دیشب چه خودکشی که نکردم بکوی تو بیرون نیامدی بتماشا چه فائده ؟ ملا ناظم (از آنندراج). اول ببزم مهروفا خودکشان کنند آنگاه معنی دل ما را بیان کنند. اسیر (از آنندراج). تذرو وکبک برای چه خودکشی نکنند که در نشیمنشان شاهباز مهمان شد. فرج اﷲ شوشتری (از آنندراج)
خود را کشتن. انتحار کردن. (یادداشت بخط مؤلف). - خودکشی کردن برای امری، سخت خواهان آن بودن و کوشش و تلاش بسیار برای بدست آوردن آن کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : دیشب چه خودکشی که نکردم بکوی تو بیرون نیامدی بتماشا چه فائده ؟ ملا ناظم (از آنندراج). اول ببزم مهروفا خودکشان کنند آنگاه معنی دل ما را بیان کنند. اسیر (از آنندراج). تذرو وکبک برای چه خودکشی نکنند که در نشیمنشان شاهباز مهمان شد. فرج اﷲ شوشتری (از آنندراج)
کنایه از دشنام دادن، زیانکاری کردن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، تحقیر کردن. استحقار. استخفاف. (یادداشت مؤلف) : جماعتی از بزرگ زادگان بر وی خواری کردند و از خداوندان تعلیم گفتند و تو از کجا و علم خواندن کجا؟ (مجمل التواریخ و القصص)
کنایه از دشنام دادن، زیانکاری کردن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، تحقیر کردن. استحقار. استخفاف. (یادداشت مؤلف) : جماعتی از بزرگ زادگان بر وی خواری کردند و از خداوندان تعلیم گفتند و تو از کجا و علم خواندن کجا؟ (مجمل التواریخ و القصص)